حرف عشق تو رو من با کی بگم ، همه حرفا ک اخه گفتنی نیست
بعضی غم ها هم هستند ک دردشان گفتنی نیست
حس کردنی هم نیست ، کسی هم نمیتواند شریک غمتان بشود
بگوید : میفهمم سخته ! بعد لابد کسی بود ک فهمید
بدترش وقتی است ک هیچوقت نمیتوانی ان حجم درد توی قلبت را سرازیر کنی توی دهانت
و بین لب هایت یعنی نه اینکه نیاید بالا چرا بالا هم میاید بعد توی گلویت گیر میکند
و چهره ات را کلی ب هم میریزد حواست را پرت میکند غمگینت میکند غم گین
بعضی گریه ها هستند ک ادم اول قلبش مچاله میشود بعد گوشه های لبش میلرزد
بعد خلاف یا موافق جاذبه زمین هم ک باشی رو ب اسمان یا توی بالشتت گم شده باشی
اشکها راه خودشان را پیدا میکنند اشکهای گرمی ک نه از حرص هست
نه از عصبانیت نه از حسودیست نه از خشونت فقط از سر دل تنگی
بعضی خاطره ها هستند ک هیچوقت اتفاق نیافتاده اند
اما تو دلت برایش تنگ میشود مثلا وقتی گلاره مینویسد :
" طعم آب نبات چوبی شریکی زیر باران های حوالی خانه ات .."
غم گین میشوی دل تنگ میشوی گریه میکنی برای همه خاطرات نداشته ات ..
نظرات شما عزیزان: